جدول جو
جدول جو

معنی تور انداختن - جستجوی لغت در جدول جو

تور انداختن
(اَ زَ دَ)
افکندن و گستردن تور در زمین و هوا و آب برای گرفتن مرغ و ماهی. (از یادداشتهای به خط مرحوم دهخدا).
- به تور انداختن، در تداول مردم، صید کردن. به دام افکندن کسی یا شکاری را. رجوع به تور شود
لغت نامه دهخدا
تور انداختن
صبّ شبكةٌ
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
دیکشنری فارسی به عربی
تور انداختن
Net
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تور انداختن
attraper
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تور انداختن
ধরা
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
دیکشنری فارسی به بنگالی
تور انداختن
جال میں پھانسنا
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
دیکشنری فارسی به اردو
تور انداختن
ağ atmak
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تور انداختن
kuvua
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تور انداختن
atrapar
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تور انداختن
fangen
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
دیکشنری فارسی به آلمانی
تور انداختن
ловити
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تور انداختن
łapać
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
دیکشنری فارسی به لهستانی
تور انداختن
捕捉
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
دیکشنری فارسی به چینی
تور انداختن
capturar
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تور انداختن
catturare
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تور انداختن
vangen
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
دیکشنری فارسی به هلندی
تور انداختن
ловить
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
دیکشنری فارسی به روسی
تور انداختن
จับ
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
دیکشنری فارسی به تایلندی
تور انداختن
menangkap
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تور انداختن
जाल में फँसाना
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
دیکشنری فارسی به هندی
تور انداختن
ללכוד
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
دیکشنری فارسی به عبری
تور انداختن
捕まえる
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تور انداختن
잡다
تصویری از تور انداختن
تصویر تور انداختن
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پرتاب کردن تیر بوسیله کمان تفنگ و غیره، طعنه زدن، دعای بد کردن نفرین کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توپ انداختن
تصویر توپ انداختن
شلیک کردن توپ، (قمار) توپ زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیر انداختن
تصویر تیر انداختن
Catapult
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دور انداختن
تصویر دور انداختن
Discard
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تیر انداختن
تصویر تیر انداختن
катапультировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دور انداختن
تصویر دور انداختن
выбрасывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تیر انداختن
تصویر تیر انداختن
katapultieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دور انداختن
تصویر دور انداختن
wegwerfen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تیر انداختن
تصویر تیر انداختن
катапультувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دور انداختن
تصویر دور انداختن
викидати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تیر انداختن
تصویر تیر انداختن
katapultować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دور انداختن
تصویر دور انداختن
wyrzucać
دیکشنری فارسی به لهستانی